وصيت نامه خواندني سردار قديريان

وصیت نامه سردار اسلام حاج احمد قدیریان که در مراسم تشییع پیکر و مراسم بزرگداشت او توسط فرزند محترم آن مرحوم خوانده شد ، دارای نکات بسیار آموزنده ای میباشد.

بسم الله الرحمن الرحیم

خدایا من این احرام را جهت کفن قرار دادم که به هنگام کفن و دفن استفاده شود.با آب زمزم خانه ات شسته ام و برد یمانی تهیه و با آب زمزم شسته ام و بدین وسیله میگویم که همیشه دستم وصل به وسیله های رحمت تو بوده است.میدانم که از رحمت بی انتهای تو محروم نیستم.خدایا در دنیای بی مقدار هرچه توانستم برای تو عمل کردم ولی نمیدانم تا چقدر قبول باشد و تا چه حد تو پذیرا باشی.امروز که دیگر دستم از دنیا کوتاه و هیچ گونه مجالی برای کاری نیست....
درج درادامه راه
ادامه نوشته

امروز، روز امتحان افرادی است که دم از مسلمانی می‎زنند.

ای مرتد
اعدام تو را می خواند
...
ای مسلمانان، ای آزادگان جهان، آسوده منشینید، کنج راحت و ساحل سلامت اختیار نکنید، فرصتی باقی نیست قامت ببندید که دشمن هنوز در کار فتنه‎گری است، هنوز طوفان سیاه و ظلمانی ستمکاران، دل‎های زلال و سبز اهل‌بیت پیامبر (ص) را  به شلاق جور و ستم می‎کوبد.

بجوشید، بخروشید، مترسید و بایستید که خورشید فجر نزدیک است و دست یافتنی و خدا پشتیبان و مژده دهنده پیروزی‎تان است.

شاید هنوز باورتان نشده است که دشمن در کمین است، حال از مولای دهم گفته‎اند و اگر دهانشان را مهر و موم نکنید، ناموس مسلمین را به سخره خواهند گرفت.

آری چه سیاهند دل‎هایی که از این همه شرارت نمی‎سوزند و چه پاکند دل‎هایی که در اوج مظلومیت باز هم از نور ایمان و عشق به خدا لبریزند و  یک لحظه از حرکت به سمت خداوند باز نمی‎ایستند.

ای مرتد به کجا رسید‎ه‎ای از بوسیدن دستان سگ‎های پادشاهان فاسق و تبهکار و از چاپلوسی شیطان؟ برای این مقصود بی‌مقصد، شیطان را بر گردن خویش سوار کردی؟

برای شکستن حرمت مادر، حرمت آفتاب، دل از ضریح عشق بریدی و بر ضریح جهل و سیاهی گره زدی.

تو که حراج گذاشتی اندیشه‎هایت را و دلقک شدی با کلاه جهل و چشم چپ شیطان، تو که سند مرگ ابدیت را امضا زده‎اند، بگو به کدام مرام خواهی مرد، تو که آفتاب فردا را نادیده گرفتی و تسبیح از هم پاشیده شده عشق را کنار آرامش صبح و خواب آسوده شب‎های کودکیت ندیدی.

حال تو بر تله‎ای از خاکستر ایستاده‎ای، بر باتلاقی از مرگ که هر لحظه تو را فرا خواهد گرفت و آن گنبد که برای نابودی قداستش به هر در زده بودی، همچنان در مشایعت آفتاب دلبری می‎کند و از اشاعه نور طلایی‎اش دنیایی را از ظلمات نجات می‎دهد.

پا بر تیغ بکش و دستمال سیاه دلت را بر هر سرابی که برای نجاتت می‎بینی، بر هر روزنه نور خیالی تکان بده، سرت از خیره شدن به آسمان گیج خواهد رفت و چشمانت واله، انتظار روشنی را می‎کشد، آیا کسی هست تو را یاری کند؟

"مثل الذین اتخذو من دون‌الله اولیا کمثل الذین العنکبوت اتخذت بیتا وان الوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانو یعلمون"

مثل آنان که خدا را فراموش کرده و غیر خدا را به دوستی گرفتند حکایت خانه‎ای است که  عنکبوت بنا کرده است، اگر بدانند سست‌ترین خانه‎ها خانه عنکبوت است.


روز پدر مبارک

اين زندگي قشنگ من مال شما
ايام سپيدرنگ من مال شما
باباي هميشه خوب من را بدهيد
اين سهميه هاي جنگ من مال شما

تقديم به همه بابايي كه شهيدند و بچه هايي كه سالهاست هديه روز پدر نخريدند.

میهمان هسته ای

ساعت 10 و 30 است و مسجد تقریبا پر شده. پر از عده ای جوان. از یکی از مسئولان می پرسم که مهندسان نیروگاه را چطور بشناسم؟ جواب می دهد که همه اینها مهندس هستند. تازه می فهمم وقتی می گویند دانش هسته ای، تولید دانشمندان جوان خودمان است و بومی شده، یعنی چه...

انگار گمنام بودن، هنوز قسمت خیلی هاست. مثل همان دو شهید یزدی که هنوز مادرشان شب ها درب خانه را باز می گذارد و می گوید: شاید پسرهایم امشب برگردند. کلید ندارند. پشت در می مانند.

همه شهدا برای عملیات والفجر 8 هستند. عملیاتی با رمز "یا زهرا(س)". این عملیات والفجر 8 هم برای خودش حکایت هایی دارد. می گویند چند سال پیش که یکی از فرماندهان داشت طرح عملیات را برای کارشناسان توضیح می داد هیچ کس صدایش در نمی آمد. 3 ساعت تمام. اما بعد از 3 ساعت ، یکی از کارشناسان خارجی گفته بود: "همه اینها که گفتید، اطلاعات سوخته بود. خودمان هم می دانستیم. این همه مدت که ساکت بودیم، فقط می خواستیم از راز یک کارتان سر در بیاوریم. چطور از آن رودخانه عبور کردید؟"


اشک فرمانده سرازیر شد و گفت: فقط با یک جمله که آن را هم شما نمی فهمید: یا زهرا(س).

درج در ادامه راه

ادامه نوشته

مرگ بر آمریکا و اسرائیل

ما جوانان خطــر دیده ایم

جملگی آماده و ورزیده ایم

آرَد اگر ابرهـه صـد فیــل را

زنده کنیم اسم ابابیل را

وای اگر تیغ شرف برکشیم 

هستی تان را سر خنجر کشیم

یا سر پیمان همه سر می دهیم

یا سرتان را به هدر می دهیم !

فرزندان روح الله در آغوش روح الله

بار دیگر شهرها بوی کربلا را استشمام کرده است.بوی عشق و وفاداری بوی ایثار و از خودگذشتگی بوی ولایتمداری را استشمام کرد.

آمدند تا یادآوری کنند برای کسانی که فراموش کرده اند. آمدند بگویند ای امام عزیز اگر ما آن روز ها جسم خود را نثار شما و آرمانهای انقلاب کردیم امروز روح ما هم در خدمت شماست.آمدند به ما یاد دهند که اطاعت از مقتدا و رهبر خود را باید به قیمت دوری از خانواده و عزیزان و حتی به قیمت خون باید خرید.

96 پرستوی خونین بال به خانه خود خوش آمدید .

به آغوش پدر و رهبر خود آمدید

خوش آمدید.

شادی روح مطهر 96 پرستوی بازگشته به وطن صلوات بر محمد و آل محمد(ص)

دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

این بیانات که دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را مطرح میکند، در گفتگو خبرنگار صداوسیما  با  حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، (به عنوان رییس جمهوری و رییس شورای عالی دفاع در آن زمان) در تاریخ ۱۳۶۵/۶/۲۹ ایراد شده است.
متن این پرسش و پاسخ به شرح زیر است:

سوال: آقاى خامنه‌اى سؤالى که مى‌شود مطرح کرد مسأله‌ى دفاعى بودن جنگ است. ما از ابتداى جنگ و شروع تجاوز عراق اعلام کردیم که در حال دفاع هستیم و بعد از اینکه وارد خاک عراق هم شدیم این مسأله را عنوان مى‌کنیم که باز جنگ ما یک جنگ دفاعى است. شما این مسأله را چگونه تعبیر مى‌کنید؟

ادامه نوشته