امروز، روز امتحان افرادی است که دم از مسلمانی میزنند.
اعدام تو را می خواند...
بجوشید، بخروشید، مترسید و بایستید که خورشید فجر نزدیک است و دست یافتنی و خدا پشتیبان و مژده دهنده پیروزیتان است.
شاید هنوز باورتان نشده است که دشمن در کمین است، حال از مولای دهم گفتهاند و اگر دهانشان را مهر و موم نکنید، ناموس مسلمین را به سخره خواهند گرفت.
آری چه سیاهند دلهایی که از این همه شرارت نمیسوزند و چه پاکند دلهایی که در اوج مظلومیت باز هم از نور ایمان و عشق به خدا لبریزند و یک لحظه از حرکت به سمت خداوند باز نمیایستند.
ای مرتد به کجا رسیدهای از بوسیدن دستان سگهای پادشاهان فاسق و تبهکار و از چاپلوسی شیطان؟ برای این مقصود بیمقصد، شیطان را بر گردن خویش سوار کردی؟
برای شکستن حرمت مادر، حرمت آفتاب، دل از ضریح عشق بریدی و بر ضریح جهل و سیاهی گره زدی.
تو که حراج گذاشتی اندیشههایت را و دلقک شدی با کلاه جهل و چشم چپ شیطان، تو که سند مرگ ابدیت را امضا زدهاند، بگو به کدام مرام خواهی مرد، تو که آفتاب فردا را نادیده گرفتی و تسبیح از هم پاشیده شده عشق را کنار آرامش صبح و خواب آسوده شبهای کودکیت ندیدی.
حال تو بر تلهای از خاکستر ایستادهای، بر باتلاقی از مرگ که هر لحظه تو را فرا خواهد گرفت و آن گنبد که برای نابودی قداستش به هر در زده بودی، همچنان در مشایعت آفتاب دلبری میکند و از اشاعه نور طلاییاش دنیایی را از ظلمات نجات میدهد.
پا بر تیغ بکش و دستمال سیاه دلت را بر هر سرابی که برای نجاتت میبینی، بر هر روزنه نور خیالی تکان بده، سرت از خیره شدن به آسمان گیج خواهد رفت و چشمانت واله، انتظار روشنی را میکشد، آیا کسی هست تو را یاری کند؟
"مثل الذین اتخذو من دونالله اولیا کمثل الذین العنکبوت اتخذت بیتا وان الوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانو یعلمون"
مثل آنان که خدا را فراموش کرده و غیر خدا را به دوستی گرفتند حکایت خانهای است که عنکبوت بنا کرده است، اگر بدانند سستترین خانهها خانه عنکبوت است.