ای مرتد
اعدام تو را می خواند
...
ای مسلمانان، ای آزادگان جهان، آسوده منشینید، کنج راحت و ساحل سلامت اختیار نکنید، فرصتی باقی نیست قامت ببندید که دشمن هنوز در کار فتنه‎گری است، هنوز طوفان سیاه و ظلمانی ستمکاران، دل‎های زلال و سبز اهل‌بیت پیامبر (ص) را  به شلاق جور و ستم می‎کوبد.

بجوشید، بخروشید، مترسید و بایستید که خورشید فجر نزدیک است و دست یافتنی و خدا پشتیبان و مژده دهنده پیروزی‎تان است.

شاید هنوز باورتان نشده است که دشمن در کمین است، حال از مولای دهم گفته‎اند و اگر دهانشان را مهر و موم نکنید، ناموس مسلمین را به سخره خواهند گرفت.

آری چه سیاهند دل‎هایی که از این همه شرارت نمی‎سوزند و چه پاکند دل‎هایی که در اوج مظلومیت باز هم از نور ایمان و عشق به خدا لبریزند و  یک لحظه از حرکت به سمت خداوند باز نمی‎ایستند.

ای مرتد به کجا رسید‎ه‎ای از بوسیدن دستان سگ‎های پادشاهان فاسق و تبهکار و از چاپلوسی شیطان؟ برای این مقصود بی‌مقصد، شیطان را بر گردن خویش سوار کردی؟

برای شکستن حرمت مادر، حرمت آفتاب، دل از ضریح عشق بریدی و بر ضریح جهل و سیاهی گره زدی.

تو که حراج گذاشتی اندیشه‎هایت را و دلقک شدی با کلاه جهل و چشم چپ شیطان، تو که سند مرگ ابدیت را امضا زده‎اند، بگو به کدام مرام خواهی مرد، تو که آفتاب فردا را نادیده گرفتی و تسبیح از هم پاشیده شده عشق را کنار آرامش صبح و خواب آسوده شب‎های کودکیت ندیدی.

حال تو بر تله‎ای از خاکستر ایستاده‎ای، بر باتلاقی از مرگ که هر لحظه تو را فرا خواهد گرفت و آن گنبد که برای نابودی قداستش به هر در زده بودی، همچنان در مشایعت آفتاب دلبری می‎کند و از اشاعه نور طلایی‎اش دنیایی را از ظلمات نجات می‎دهد.

پا بر تیغ بکش و دستمال سیاه دلت را بر هر سرابی که برای نجاتت می‎بینی، بر هر روزنه نور خیالی تکان بده، سرت از خیره شدن به آسمان گیج خواهد رفت و چشمانت واله، انتظار روشنی را می‎کشد، آیا کسی هست تو را یاری کند؟

"مثل الذین اتخذو من دون‌الله اولیا کمثل الذین العنکبوت اتخذت بیتا وان الوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانو یعلمون"

مثل آنان که خدا را فراموش کرده و غیر خدا را به دوستی گرفتند حکایت خانه‎ای است که  عنکبوت بنا کرده است، اگر بدانند سست‌ترین خانه‎ها خانه عنکبوت است.