خاطرات یک رزمنده
ولی آن چیزی که کارشناسان نظامی همیشه از آن غفلت می کردند و در مقابل شکست نیروهای عراقی انگشت حیرت به دندان می گزیدند ، بعد معنوی حاکم در بین نیروهای ایرانی بود .
در جبهه های ایران آنچنان معنویت سیطره انداخته بود که کلیه ی کمبودهایی که می توانست هر سپاهی را به شکست به کشاند ، در بین آنان انگار معنا نداشت !
کمبود های لجستیک و تسلیحاتی ، با جانفشانی نیروهای معتقد ایرانی ، به سخره گرفتن استراتژیست هایی بود که همه چی را از دریچه ی تنگ مادی می نگریستند!
در سنگرهای عراقی ، انواع و اقسام کمپوت ها و کنسروهای کشورهای مختلف مانند خس و خاشاک زیر دست و پای عراقی ها تلف می شد . بالاخص کنسرو گوشت هلندی که حتی در بین نیروهای ایرانی هم طرفداران بی شماری پیدا کرده بود .
ولی در جبهه ی ایران ، مواد غذایی هم مانند تسلیحات ، حکم کیمیا را داشت !
کمبود مواد غذایی خصوصا در خطوط مقدم نبرد ، حال و هوای خاصی به نیروهای ایرانی داده بود ! آنجایی که هر خرما ساعت های دهان به دهان می گشت و هر قطره آب ، تنها باعث تر شدن لب های خشکیده می شد ! آن هم پس از دست به دست شدن بسیار که اولین نفر که لبش را تر می کند ، کس دیگری باشد!
حکایت حلوای ماه مبارک رمضان ، هنوز هم بین باقی مانده های جنگ ، حلاوت خاص خود را دارد !
حلوایی که روغنش از ته مانده ی روغن غذاها گرفته می شد ، و شکرش از خاک قندهایی که مربوط به جیره ی هر نفر می شد ، و یا سوغات از مرخصی برگشته ها بود.
و آرد آن که از خرد و آرد کردن نان خشک هایی بدست می آمد که اکثر آن را کپک فرا گرفته بود...
حلوای رمضان ساده درست می شد ، ولی طعم آن به سادگی از ذهن نمی رفت!